هزارتا درس و مشق و فکر کنکور
گمونم دست آخر من بشم کور
چقد کم خوابی و آروم نبودن
چشام از بیقراری شد مث مور
همش باید بخونم هی بخونم
میرم دانشکده حتی شده زور
نمیدونم توی اوج تابستون
چجوری باشم از تفریح خوب دور
باید باور کنم کنکوریم من
چرا یکسال عمرم بگذره شور
تابستون فصل تفریحه خدایا
کمک کن تا که باشم شاد و پر شور
درسته که یه سال بی حال و هولم
ولیکن میگذره با سرعت نور....
نظرات شما عزیزان:
|